جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
momentarily
مثالها
The train is expected to arrive momentarily, so passengers should prepare to board.
انتظار میرود قطار به زودی برسد، بنابراین مسافران باید آماده سوار شدن باشند.
She will be with you momentarily after finishing a quick phone call.
او خیلی زود بعد از تمام کردن یک تماس تلفنی سریع با شما خواهد بود.
مثالها
He paused momentarily to catch his breath.
او برای لحظهای توقف کرد تا نفسش را بگیرد.
The internet connection dropped momentarily before reconnecting.
اتصال اینترنت به طور موقت قطع شد قبل از اینکه دوباره وصل شود.
درخت واژگانی
momentarily
momentary
moment



























