جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
mid
01
میانه, نیمه
approximately in the middle of a range or period
مثالها
He is in his mid-twenties and recently started a new job.
او در اواسط دهه بیست سالگی خود است و اخیراً شغل جدیدی را شروع کرده است.
The event is scheduled for the mid-afternoon.
این رویداد برای نیمه بعد از ظهر برنامه ریزی شده است.
02
اواسط, میانه
referring to the middle part of a decade, era, or period
مثالها
Grunge music peaked in the mid-1990s with bands like Nirvana and Pearl Jam.
موسیقی گرانج در اواسط دهه 1990 با گروههایی مانند نیروانا و پرل جم به اوج خود رسید.
She was born in the mid-1980s and grew up with cassette tapes and VHS.
او در اواسط دهه 1980 متولد شد و با نوارهای کاست و ویدئو رشد کرد.
03
معمولی, متوسط
mediocre, average, or unimpressive
مثالها
That movie was mid; not bad, but nothing special.
آن فیلم معمولی بود؛ بد نبود، اما چیز خاصی نبود.
His performance was kind of mid compared to last time.
عملکرد او نسبت به دفعه قبل کمی متوسط بود.



























