جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
life-threatening
01
کُشنده, مرگآور
posing a significant risk to a person's life
مثالها
The patient was rushed to the hospital with a life-threatening injury.
بیمار با یک آسیب تهدیدکننده زندگی به سرعت به بیمارستان منتقل شد.
Doctors worked quickly to treat the life-threatening condition.
پزشکان به سرعت برای درمان وضعیت تهدید کننده زندگی کار کردند.



























