جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
kratzen
[past form: kratzt]
01
خراشیدن, خراش دادن، زخم کردن، تن را خاراندن
مثالها
Die Katze kratzt am Sofa.
گربه مبل را میخراشد.
Vorsicht, das Metall kann kratzen!
مراقب باشید، فلز میتواند خراش دهد!
02
خراشیده شدن, زخم شدن
مثالها
Ich habe mich an einem rostigen Nagel gekratzt.
من روی یک میخ زنگزده خراشیدم.
Das Kind kratzte sich am Stacheldraht.
کودک خود را روی سیم خاردار خاراند.



























