جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Der Imbiss
[gender: masculine]
01
تنقلات, خوراک مختصر
مثالها
Ich esse einen Imbiss auf dem Weg zur Arbeit.
من یک میانوعده در راه به سر کار میخورم.
Der Imbiss am Bahnhof hat leckere Würstchen.
اسنک در ایستگاه سوسیسهای خوشمزه دارد.



























