جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Das Heimweh
[gender: neuter]
01
دلتنگی برای زادگاه, دلتنگی، غربت
مثالها
Sie hat starkes Heimweh nach ihrer Familie.
او دلتنگی شدیدی برای خانوادهاش دارد.
Nach einer Woche bekam er Heimweh.
بعد از یک هفته، او دلتنگ خانه شد.



























