جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
früh
[comparative form: früher][superlative form: frühesten]
01
زود
مثالها
Ich stehe jeden Tag früh auf.
من هر روز زود بیدار میشوم.
Der Zug kam heute früh an.
قطار امروز زود رسید.
02
سابق, قدیمی
مثالها
In frühen Jahren war er sehr arm.
در سالهای اولیه، او بسیار فقیر بود.
Mein früher Lehrer war sehr streng.
معلم سابق من بسیار سختگیر بود.
03
اولیه, ابتدایی، اول، ابتدا
مثالها
In der frühen Kindheit lernt man viel.
در دوران کودکی زودهنگام، چیزهای زیادی یاد گرفته میشود.
Das ist ein frühes Stadium der Krankheit.
این یک مرحله اولیه بیماری است.



























