جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
donnern
[past form: donnerte]
01
رعد زدن
مثالها
Es hat die ganze Nacht gedonnert.
تمام شب رعد زد.
Wenn es donnert, fürchtet sich mein Hund.
وقتی رعد و برق میزند، سگ من میترسد.
02
غریدن, سرو صدا کردن
مثالها
Der Zug donnerte durch den Tunnel.
قطار از تونل غرشکنان گذشت.
Die Musik donnerte aus dem Lautsprecher.
موسیقی از بلندگو غرش میکرد.



























