جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
zapper
01
با کنترل شبکههای تلویزیونی را سریع عوض کردن
مثالها
Il passe son temps à zapper pendant les pubs.
او وقت خود را در طول تبلیغات به تعویض کانال میگذراند.
Arrête de zapper, on ne peut plus suivre aucun programme!
عوض کردن کانال را متوقف کن، ما دیگر نمیتوانیم هیچ برنامهای را دنبال کنیم!
02
به کل فراموش کردن, از قلم انداختن
مثالها
J' ai complètement zappé notre rendez-vous hier!
من کاملاً فراموش کردم قرار ملاقات دیروزمان را.
Ne zappe pas d' acheter le pain en rentrant.
در راه بازگشت به خانه نان خریدن را زپ نکن.
03
از این شاخه به آن شاخه پریدن (مجازی)
مثالها
Il zappe constamment entre ses projets sans en terminer aucun.
او دائماً بین پروژههایش میپرد بدون اینکه هیچکدام را تمام کند.
Pendant la réunion, elle zappait du sujet principal aux détails insignifiants.
در طول جلسه، او از موضوع اصلی به جزئیات بیاهمیت میپرید.



























