جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
cavalier
01
گستاخ, وقیح، بیشرم
مثالها
Il a répondu d' un ton cavalier.
او با لحنی تحقیرآمیز پاسخ داد.
Son attitude cavalière a froissé tout le monde.
نگرش مغرورانه او همه را ناراحت کرد.
Le cavalier
[gender: masculine]
01
سوارکار, یکهسوار
مثالها
Le cavalier saute l' obstacle avec grâce.
سوارکار با ظرافت از مانع میپرد.
Une cavalière expérimentée contrôle bien sa monture.
یک سوارکار باتجربه اسب خود را به خوبی کنترل میکند.
02
همراه رقص, همرقص
مثالها
Elle a choisi son cavalier pour la valse.
او همرقص خود را برای والس انتخاب کرد.
Le cavalier guide sa partenaire avec élégance.
کاوالیر با ظرافت شریک خود را هدایت میکند.



























