جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
gruñir
01
خرخر کردن
مثالها
El perro gruñía cuando alguien se acercaba a su dueño.
سگ غرغر میکرد وقتی کسی به صاحبش نزدیک میشد.
El oso gruñió al ver al intruso.
خرس با دیدن مزاحم غرید.
02
گله کردن, غرغر کردن
مثالها
Siempre gruñe por el trabajo que tiene que hacer.
او همیشه به خاطر کاری که باید انجام دهد غرغر میکند.
Gruñía porque no le gustaba la comida.
غرغر میکرد چون غذا را دوست نداشت.



























