جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La facultad
[gender: feminine]
01
استعداد, توانایی
مثالها
Tiene la facultad de aprender idiomas rápidamente.
او توانایی یادگیری سریع زبانها را دارد.
Su mayor facultad es la creatividad.
بزرگترین استعداد او خلاقیت است.
02
هیئت علمی (دانشگاه و...)
مثالها
La facultad ha contratado nuevos investigadores para el laboratorio.
دانشکده محققان جدیدی برای آزمایشگاه استخدام کرده است.
Los estudiantes valoran la dedicación de la facultad.
دانشآموزان از فداکاری هیئت علمی قدردانی میکنند.



























