جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
despejar
01
باز کردن (گرفتگی)
مثالها
Necesito despejar la mesa antes de cenar.
من باید قبل از شام میز را تمیز کنم.
Despeja la nieve del camino para que podamos pasar.
برف را از مسیر پاک کن تا بتوانیم عبور کنیم.
02
پاک کردن, دور کردن
مثالها
El portero despejó con fuerza el tiro del delantero.
دروازهبان ضربه مهاجم را با قدرت دور کرد.
En fútbol, siempre debes despejar cuando estás bajo presión.
در فوتبال، همیشه باید وقتی تحت فشار هستید توپ را دور کنید.
03
هشیار شدن
مثالها
Tomó café negro para despejarse antes de conducir a casa.
او قهوه سیاه خورد تا هوشیار شود قبل از رانندگی به خانه.
Necesito una hora para despejarme después de la fiesta.
من به یک ساعت نیاز دارم تا هوشیار شوم بعد از مهمانی.



























