جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El óleo
[gender: masculine]
01
نقاشی رنگ روغن
مثالها
Compré un óleo para decorar mi sala.
من یک نقاشی روغنی برای تزئین اتاق نشیمنم خریدم.
El artista trabaja en un óleo de gran tamaño.
هنرمند روی یک نقاشی رنگ روغن بزرگ کار میکند.
02
رنگ روغن
مثالها
El artista mezcló el óleo con aguarrás para diluirlo.
هنرمند روغن را با تربانتین مخلوط کرد تا آن را رقیق کند.
Los óleos permiten una gran riqueza de tonos y texturas.
رنگهای روغنی امکان غنای زیادی از لحنها و بافتها را فراهم میکنند.



























