جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
medir
[past form: medí][present form: mido]
01
اندازه داشتن, بودن (اندازه)
مثالها
La mesa mide dos metros de largo.
میز دو متر طول اندازهگیری میکند.
¿ Cuánto mide esta caja?
این جعبه چقدر اندازه دارد؟
02
اندازه گرفتن
مثالها
Voy a medir la mesa con una regla.
من میخواهم میز را با یک خطکش اندازهگیری کنم.
Ella mide la altura de su hijo cada mes.
او هر ماه قد پسرش را اندازهگیری میکند.



























