جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El palillo
[gender: masculine]
01
چاپ استیک, چوب غذا (غذاهای شرقی)
مثالها
En el restaurante chino usé palillos para comer.
در رستوران چینی، از چوبهای غذاخوری برای خوردن استفاده کردم.
Los palillos son muy útiles para comer arroz.
چوبهای غذاخوری برای خوردن برنج بسیار مفید هستند.
02
چوبک طبل
مثالها
El baterista sostiene los palillos con mucha fuerza.
درامر چوبهای درام را با قدرت زیاد نگه میدارد.
Compré unos palillos nuevos para mi batería.
من چوبهای درام جدیدی برای درامست خود خریدم.
03
خلال دندان
مثالها
Uso un palillo después de comer para limpiar mis dientes.
من بعد از غذا خوردن از یک خلال دندان برای تمیز کردن دندانهایم استفاده میکنم.
No debes usar palillos con demasiada fuerza.
شما نباید از خلال دندان با نیروی بیش از حد استفاده کنید.



























