جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to ingest
01
بلعیدن
to take food, drink, or another substance into the body by swallowing or absorbing it
مثالها
Animals often ingest various plants and herbs as part of their diet in the wild.
حیوانات اغلب گیاهان و علفهای مختلف را به عنوان بخشی از رژیم غذایی خود در طبیعت مصرف میکنند.
Some cultures have specific rituals associated with the way they ingest certain traditional dishes.
برخی فرهنگها مراسم خاصی دارند که با روش مصرف برخی غذاهای سنتی مرتبط است.
02
جذب اطلاعات کردن
to take in and absorb information or ideas
مثالها
She regularly ingests news articles to stay informed about current events.
او به طور منظم مقالات خبری را جذب میکند تا از رویدادهای جاری مطلع بماند.
After hours of studying, he successfully ingested the complex theories presented in the research paper.
پس از ساعتها مطالعه، او با موفقیت نظریههای پیچیده ارائه شده در مقاله تحقیقاتی را جذب کرد.
درخت واژگانی
ingestion
ingest
