جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to impend
01
مشرف بودن, در شرف وقوع بودن، محتملالوقوع بودن
to be about to happen or to threaten to occur, typically used to describe a looming event or situation
مثالها
Dark clouds impend over the horizon, suggesting an approaching storm.
ابرهای تیره در افق در حال وقوع هستند، که نشان دهنده طوفانی نزدیک است.
The sense of doom impended over the village as rumors of invasion spread.
احساس قریب الوقوع بودن فاجعه بر روستا سایه افکنده بود در حالی که شایعات حمله گسترش مییافت.
درخت واژگانی
impendence
impend



























