جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Handball
01
هندبال
an indoor game for two teams of players each trying to throw a ball with their hands to the opponent's goal
مثالها
Playing handball competitively demands both physical stamina and strategic thinking on the court.
بازی هندبال به صورت رقابتی هم به استقامت جسمی و هم به تفکر استراتژیک در زمین نیاز دارد.
She joined the school 's handball club to improve her agility and coordination skills.
او به باشگاه هندبال مدرسه پیوست تا چابکی و مهارتهای هماهنگی خود را بهبود بخشد.
02
توپ هندبال, توپ مورد استفاده در هندبال
the ball used in handball, typically made of leather or synthetic material
مثالها
He dribbled the handball skillfully down the court.
او توپ هندبال را با مهارت در زمین دریبل زد.
She threw the handball into the top corner of the net for a goal.
او توپ هندبال را به گوشه بالایی تور پرتاب کرد تا گل بزند.
درخت واژگانی
handball
hand
ball
