جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Flatmate
مثالها
She decided to find a flatmate to help with the rent.
او تصمیم گرفت یک همخانهای پیدا کند تا در اجاره کمک کند.
His flatmate moved in last month and they have been getting along well.
همخانهای او ماه گذشته نقل مکان کرد و آنها به خوبی با هم کنار آمدهاند.
درخت واژگانی
flatmate
flat
mate



























