جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Fence
01
حصار, نرده
a structure like a wall, made of wire, wood, etc. that is placed around an area or a piece of land
مثالها
She leaned on the fence and watched the sunset.
او به نرده تکیه داد و غروب آفتاب را تماشا کرد.
The dog jumped over the fence into the neighbor's yard.
سگ از روی حصار به حیاط همسایه پرید.
02
فروشنده اموال دزدی, معامله گر کالاهای دزدی
a dealer in stolen property
to fence
01
با شمشیر شمشیربازی جنگیدن, شمشیربازی کردن
fight with fencing swords
02
حصار کشیدن, محصور کردن با نرده
enclose with a fence
03
بحث کردن, دعوا کردن
have an argument about something
04
حصار کشیدن, محصور کردن با دیوار
surround with a wall in order to fortify
05
دریافت کالای دزدیده شده, پذیرفتن کالای دزدیده شده
receive stolen goods
درخت واژگانی
fencelike
fence



























