جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
extravagantly
01
با ولخرجی, با اسراف
in a way that shows no limits in spending money or using resources
مثالها
She dresses extravagantly, buying designer clothes without worry.
او با اسراف لباس میپوشد، و بدون نگرانی لباسهای طراحان را میخرد.
The hotel guests lived extravagantly during their stay.
میهمانان هتل در طول اقامت خود پرخرج زندگی کردند.
1.1
با افراط, به روشی بسیار پیچیده
in an overly elaborate or fancy way
مثالها
The ballroom was extravagantly decorated with gold and crystal.
سالن رقص با طلا و کریستال بسیار مجلل تزئین شده بود.
The festival featured extravagantly designed costumes and floats.
جشنواره شامل لباسها و شناورهایی بود که بسیار مجلل طراحی شده بودند.
1.2
بیش از حد, بیجا
to an extreme or excessive degree, often more than necessary or reasonable
مثالها
She was extravagantly optimistic about the project's success.
او در مورد موفقیت پروژه بیش از حد خوشبین بود.
The actor was extravagantly praised for his performance.
بازیگر برای اجرایش بیش از حد مورد تحسین قرار گرفت.
درخت واژگانی
extravagantly
extravagant
extravag
