جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
evenly
مثالها
The frosting on the cake was spread evenly, creating a smooth and uniform surface.
یخچال روی کیک به طور یکنواخت پخش شده بود، که سطحی صاف و یکدست ایجاد میکرد.
The sunlight filtered evenly through the blinds, casting a soft glow in the room.
نور خورشید به طور یکنواخت از میان پردهها عبور میکرد و نوری نرم در اتاق میانداخت.
مثالها
The cake was cut evenly into eight pieces.
کیک به مساوی به هشت تکه بریده شد.
The teacher distributed the candies evenly among the students.
معلم آب نباتها را به طور مساوی بین دانشآموزان توزیع کرد.
03
بهطور یکسان
in a level and regular way
درخت واژگانی
unevenly
evenly
even



























