جستجو
Enigma
01
فرد یا چیز عجیب, فرد مرموز، چیز رمزآلود
the quality of being very challenging to explain or understand
Example
She always had an air of mystery around her, making her an enigma to even her closest friends.
او همیشه ابهت و رمز و رازی دور و بر خود داشت، و این او را حتی برای نزدیک‌ترین دوستانش معما ساخت.
The sudden disappearance of the airplane over the ocean is one of aviation 's greatest enigmas.
ناپدید شدن ناگهانی هواپیما در اقیانوس یکی از بزرگ‌ترین معماهای هوانوردی است.
02
چیستان, معما
a puzzling or mysterious issue or situation
Example
The coded letter from the spy was an enigma, and they needed their best cryptographer to decipher it.
نامه رمزگذاری شده از جاسوس معما بود و آنها به بهترین رمزنگار خود نیاز داشتند تا آن را رمزگشایی کند.
The reason for the sudden disappearance of the species remains an enigma to scientists.
دلیل ناپدید شدن ناگهانی این گونه برای دانشمندان معما است.
