جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
dingy
01
چرکتاب, رنگورورفته
looking dark, dirty, or shabby, often because of not being taken care of or cleaned properly
مثالها
The old apartment had a dingy carpet that had n't been cleaned in years.
آپارتمان قدیمی یک فرش کثیف داشت که سالها تمیز نشده بود.
He lived in a dingy room with peeling wallpaper and broken furniture.
او در یک اتاق کثیف با کاغذ دیواری کنده شده و مبلمان شکسته زندگی میکرد.
02
غمگین کننده, افسرده کننده
causing dejection
03
کدر, کثیف
(of color) discolored by impurities; not bright and clear
درخت واژگانی
dingily
dinginess
dingy
ding
