جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Dead end
01
بنبست (استعاری)
a situation that shows no signs of progress or improvement
Idiom
Informal
مثالها
He has tried every avenue to find a job in his field, but he 's come to a dead end.
او تمام راهها را برای یافتن شغل در زمینه خود امتحان کرده، اما به یک بنبست رسیده است.
The company 's outdated business model has led it to a dead end in the market.
مدل کسبوکار منسوخ شرکت آن را به یک بنبست در بازار کشانده است.
02
بن بست, کوچه بن بست
a street with no exit, closed at one end
مثالها
The kids played safely in the dead end.
بچهها در بنبست با ایمنی بازی کردند.
She realized she was lost when she reached the dead end.
او متوجه شد که گم شده است وقتی به بن بست رسید.
