جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Configuration
01
پیکربندی, چیدمان
any spatial attributes (especially as defined by outline)
02
پیکربندی, ترتیب
the specific arrangement or grouping of parts or elements
مثالها
The configuration of the solar panels optimized energy capture throughout the day.
پیکربندی پنلهای خورشیدی، جذب انرژی را در طول روز بهینه کرد.
The seating configuration in the auditorium accommodated a large audience.
پیکربندی صندلیها در سالن اجتماعات، مخاطبان زیادی را در خود جای داد.
03
پیکربندی
the set-up, hardware, and software of a computer that makes a complete system
مثالها
The IT team updated the computer ’s configuration for better performance.
تیم فناوری اطلاعات پیکربندی کامپیوتر را برای عملکرد بهتر بهروزرسانی کرد.
You need to check the system configuration before installing new software.
قبل از نصب نرمافزار جدید، باید پیکربندی سیستم را بررسی کنید.
درخت واژگانی
configurational
reconfiguration
configuration
configure
