جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
iteratively
01
تکرارشونده, به صورت تکراری
in a way that involves repeating a sequence of steps, to gradually improve or develop something
مثالها
The team improved the design iteratively, testing prototypes between revisions.
تیم طراحی را به صورت تکراری بهبود بخشید، نمونههای اولیه را بین بازبینیها آزمایش کرد.
She writes iteratively, editing each draft before starting the next.
او تکرارشونده مینویسد، هر پیشنویس را قبل از شروع بعدی ویرایش میکند.
02
تکرارشونده
(mathematics) in a way that applies the same computational method repeatedly to move closer to a solution
مثالها
The program solves equations iteratively, narrowing the answer with each loop.
برنامه معادلات را به صورت تکراری حل میکند، با هر حلقه پاسخ را محدود میکند.
Machine learning models train iteratively, adjusting weights after each batch.
مدلهای یادگیری ماشین به صورت تکراری آموزش میبینند، وزنها را پس از هر دسته تنظیم میکنند.
