جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Empty shell
01
فرد ازدرونمرده
a person who can no longer feel any strong emotions, often after experiencing something heartbreaking
Idiom
مثالها
Her obsession with material possessions has turned her into an empty shell, ignoring the true values in life.
وسواس او نسبت به داراییهای مادی، او را به پوستهای خالی تبدیل کرده است، که ارزشهای واقعی زندگی را نادیده میگیرد.
If he does n't address his feelings, he may become an empty shell, unable to connect with others.
اگر او به احساساتش نپردازد، ممکن است به پوسته ای خالی تبدیل شود، قادر به ارتباط با دیگران نباشد.
