جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to spring back
[phrase form: spring]
01
بهبودی یافتن (از یک بیماری)
to fully recover from an illness or injury
مثالها
He recovered remarkably fast and sprang back from his injuries.
او به طور قابل توجهی سریع بهبود یافت و از آسیب هایش به حالت اول برگشت.
She followed the doctor 's advice and took the prescribed medication, allowing her body to spring back from the flu within a few days.
او به توصیه پزشک عمل کرد و داروهای تجویز شده را مصرف کرد، که به بدنش اجازه داد در عرض چند روز از آنفلوانزا بهبود یابد.



























