جستجو
to split off
[phrase form: split]
01
گروهی را به دلیل اختلاف نظر ترک کردن
to leave a group or political party because of differences
Example
Recognizing irreconcilable differences, they made the difficult decision to split the band off and pursue solo careers.
تشخیص تفاوت‌های غیرقابل مصالحه، آن‌ها تصمیم دشواری برای جدا شدن از گروه و دنبال کردن حرفه‌های انفرادی گرفتند.
Unhappy with the direction of the project, a team of researchers decided to split the research group off to pursue their specific goals.
ناراضی از روند پروژه، یک تیم از محققان تصمیم گرفتند گروه تحقیقاتی را جدا کنند تا اهداف خاص خود را پیگیری کنند.
کلمات نزدیک
