جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to belt into
[phrase form: belt]
01
با سرعت و اشتیاق کاری را شروع کردن
to start doing something quickly and energetically
مثالها
The team was motivated to belt into the fundraising campaign.
تیم برای شروع پرانرژی در کمپین جمعآوری کمکهای مالی انگیزه داشت.
He could n't wait to belt into his new role at the company.
او نمیتوانست صبر کند تا با انرژی شروع کند به نقش جدیدش در شرکت.



























