جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to look through
[phrase form: look]
01
خواندن (سرسری), نگاه (اجمالی) انداختن
to quickly read or examine something
Transitive: to look through sth
مثالها
The librarian looked through the catalog to find the book I was requesting.
کتابدار برای پیدا کردن کتابی که درخواست کرده بودم، مروری بر کاتالوگ داشت.
I will look through my notes before taking the test.
قبل از امتحان، یادداشتهایم را مرور خواهم کرد.
02
نگاه کردن از میان, مشاهده کردن از میان
to observe something on the other side of a narrow opening or space
Transitive: to look through an opening or space
مثالها
I 'm looking through the binoculars at the birds in the trees.
من از طریق دوربین به پرندگان درختان نگاه میکنم.
She 's looking through the magnifying glass to examine the tiny details of the insect.
او از طریق ذرهبین به نگاه کردن به جزئیات ریز حشره میپردازد.
03
بررسی کردن, مرور کردن
to examine something carefully in order to find something specific
Transitive: to look through sth
مثالها
I 'm looking through my closet for a pair of jeans to wear.
من دارم کمدم رو بررسی میکنم تا یک شلوار جین برای پوشیدن پیدا کنم.
He looked through the drawers to find his grandma ’s old photo album.
او کشوها را گشت تا آلبوم عکس قدیمی مادربزرگش را پیدا کند.
04
نادیده گرفتن, تظاهر به ندیدن کردن
to intentionally avoid acknowledging or noticing someone who is present and visible
Transitive: to look through sb
مثالها
She 's looking through him as if he's invisible.
او از او عبور میکند انگار که نامرئی است.
I looked through her as if she was n't even there.
من از او چشم پوشی کردم انگار که اصلاً آنجا نبود.
