جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
whenever
مثالها
The cat comes running to the kitchen whenever it smells food.
گربه هر وقت بوی غذا را حس کند به آشپزخانه میدود.
Whenever it rains, I like to stay indoors and read a book.
هر زمان که باران میبارد، دوست دارم در خانه بمانم و کتاب بخوانم.
whenever
01
هر وقت, وقتی که
used as a placeholder to refer to the time something happens
مثالها
Whenever you arrive is alright by me.
هر وقت که بیایی، برایم خوب است.
Whenever he leaves is always a sad moment.
هر وقت که او میرود، همیشه لحظهای غمگین است.
درخت واژگانی
whenever
when
ever
کلمات نزدیک



























