جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Word game
01
بازی با کلمات
a game that involves forming words or solving puzzles using letters or words
مثالها
They spent the afternoon playing a word game that tested their spelling skills.
آنها بعدازظهر را به بازی یک بازی کلمهای گذراندند که مهارتهای املایی آنها را آزمایش میکرد.
I love solving crossword puzzles; they are my favorite type of word game.
من عاشق حل کردن جدولهای کلمات متقاطع هستم؛ آنها نوع مورد علاقهی من از بازی کلمات هستند.



























