جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
White lie
01
دروغ مصلحتی, دروغ کوچک، دروغ کماهمیت
a small lie that does not cause any harm, especially told to avoid making someone upset
مثالها
She told her friend a white lie about liking her new haircut, not wanting to hurt her feelings.
او به دوستش یک دروغ مصلحتی درباره دوست داشتن مدل موی جدیدش گفت، نمیخواست احساساتش را جریحهدار کند.
He told a white lie to his boss, claiming to be stuck in traffic, when in reality, he overslept.
او به رئیسش یک دروغ مصلحتی گفت، ادعا کرد که در ترافیک گیر کرده است، در حالی که در واقع، او خواب مانده بود.



























