جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
blithely
مثالها
She blithely ignored the warning signs and proceeded anyway.
او بیخیالانه علائم هشدار را نادیده گرفت و به هر حال ادامه داد.
He blithely assumed everything would work out without a plan.
او بیخیال فرض کرد که همه چیز بدون برنامه ریزی درست میشود.
درخت واژگانی
blithely
blithe



























