جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
swimmingly
01
به عالی ترین شکل, بدون هیچ مشکلی
in a way that is easy or without any difficulties
مثالها
Her first day at the new job went swimmingly, and she quickly felt at ease.
اولین روز او در شغل جدید به خوبی گذشت، و او به سرعت احساس راحتی کرد.
The dinner party went swimmingly, with guests enjoying every moment.
مهمانی شام به خوبی پیش رفت، مهمانها از هر لحظه لذت بردند.
درخت واژگانی
swimmingly
swimming
swim



























