جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to standardize
01
استاندارد کردن, یکسان سازی
to make something follow a set standard or rule, ensuring it is consistent and uniform
Transitive: to standardize a system or procedure
مثالها
The company decided to standardize its manufacturing processes to ensure product consistency.
شرکت تصمیم گرفت فرآیندهای تولید خود را استانداردسازی کند تا ثبات محصول را تضمین نماید.
The software development team works to standardize coding practices for better collaboration.
تیم توسعه نرمافزار برای استانداردسازی شیوههای کدنویسی برای همکاری بهتر تلاش میکند.
02
استاندارد کردن, یکسان سازی
to define and adhere to a set of consistent and predetermined criteria or specifications
Transitive: to standardize sth
مثالها
The company implemented a rigorous quality control process to standardize the production of its goods.
شرکت یک فرآیند کنترل کیفیت سختگیرانه را برای استانداردسازی تولید کالاهای خود اجرا کرد.
The laboratory used a certified reference material to standardize their testing equipment.
آزمایشگاه از یک ماده مرجع معتبر برای استانداردسازی تجهیزات آزمایشی خود استفاده کرد.
درخت واژگانی
standardized
standardizer
standardize
standard
