جستجو
to specify
01
مشخص کردن
to clearly define or state specific details, characteristics, or requirements
Transitive: to specify details or requirements
Example
In the meeting agenda, please specify the topics you'd like to discuss.
در دستور جلسه، لطفاً موضوعاتی را که می‌خواهید بحث کنید، تعیین کنید.
The software manual will specify the system requirements for proper installation.
راهنمای نرم‌افزار مشخصات سیستم مورد نیاز برای نصب صحیح را تعیین می‌کند.
02
شرط‌کردن چیزی
to clearly state or define particular details, terms, or conditions in agreements or contracts
Transitive: to specify terms or conditions of a contract
Example
When drafting the contract, it 's crucial to specify the payment terms, including due dates and acceptable methods.
هنگام تهیه قرارداد، تعیین کردن شرایط پرداخت، از جمله تاریخ‌های سررسید و روش‌های قابل قبول، بسیار حیاتی است.
The agreement should specify the scope of work to avoid misunderstandings between the parties involved.
قرارداد باید دامنه کار را مشخص کند تا از سوء تفاهمات بین طرفین جلوگیری شود.
03
مشخص کردن, تعیین کردن
to fix definite parameters, details, or requirements
Transitive: to specify parameters
Example
Before starting the experiment, the scientist specified the variables to be controlled and measured.
قبل از شروع آزمایش، دانشمند متغیرهای که باید کنترل و اندازه‌گیری شوند را تعیین کرد.
The project manager specified the budget allocation for each phase of the project, outlining the financial constraints.
مدیر پروژه بودجه تخصیص داده شده برای هر مرحله از پروژه را مشخص کرد و محدودیت‌های مالی را شرح داد.
04
مشخص کردن, تعیین کردن
to be specific or explicit about something
Transitive: to specify details
Example
Before we proceed, could you specify the exact requirements for the project?
قبل از ادامه کار، آیا می‌توانید الزامات دقیق پروژه را مشخص کنید؟
The client asked us to specify the color scheme for the website redesign.
مشتری از ما خواست که رنگ بندی سایت را مشخص کنیم.
05
مشخص کردن, تعیین کردن
to assign or select something or someone for a particular purpose or task
Transitive: to specify sb/sth
Example
The event planner specified the vendors for the wedding, choosing those known for quality and reliability.
برنامه ریز رویداد فروشندگان را برای عروسی مشخص کرد، و از بین آنهایی را انتخاب کرد که به خاطر کیفیت و قابل اعتماد بودن معروف بودند.
The project manager specified the team members for the project, assigning roles based on expertise and availability.
مدیر پروژه اعضای تیم را برای پروژه مشخص کرد و نقش‌ها را بر اساس تخصص و دسترسی تعیین کرد.
کلمات نزدیک
