جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to slack off
01
سست شدن, کم شدن
become less in amount or intensity
02
تنبلی کردن, از زیر کار در رفتن
to deliberately avoid work or put in minimal effort
مثالها
Emily is slacking off this last semester.
امیلی این ترم آخر تنبلی میکند.
He slacked off all week instead of studying.
او تمام هفته به جای درس خواندن تنبلی کرد.



























