جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Barber
مثالها
He visited the barber every month for a trim and a clean shave.
او هر ماه به آرایشگر سر میزد برای یک اصلاح و شیو تمیز.
The barber used a straight razor to give his client a precise and close shave.
آرایشگر از تیغ مستقیم استفاده کرد تا به مشتری خود اصلاحی دقیق و نزدیک بدهد.
to barber
01
اصلاح کردن, موها را کوتاه کردن
perform the services of a barber: cut the hair and/or beard of
درخت واژگانی
barberry
barber



























