جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Preamble
01
مقدمه, دیباچه، پیشدرآمد
an introductory or preliminary section of a book, statute, document, etc. giving information about its purpose
مثالها
She read the preamble to understand the context of the legal document.
او مقدمه را خواند تا زمینه سند قانونی را درک کند.
The book ’s preamble provided an overview of the author ’s intentions and themes.
مقدمه کتاب مروری بر نیات و موضوعات نویسنده ارائه داد.
to preamble
01
مقدمه چینی کردن, با مقدمه آغاز کردن
to introduce something, especially a speech, text, or action, with a preliminary explanation
مثالها
She preambled her remarks with a tribute to her mentor.
او اظهاراتش را با ادای احترام به مربیاش مقدمهچینی کرد.
The host preambled the debate with a call for civility.
میزبان با درخواست برای ادب، مناظره را مقدمهچینی کرد.
