جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to average out
[phrase form: average]
01
به میانگین رسیدن, متوسط شدن
to reach an average value when considering various factors
مثالها
It 's expected that the cost per unit will average out over the entire production run.
انتظار میرود که هزینه هر واحد در طول کل فرآیند تولید متوسط شود.
The team's productivity averaged out to 200 units per week.
بهرهوری تیم به میانگین ۲۰۰ واحد در هفته رسید.
02
محاسبه میانگین, میانگین گرفتن
to calculate the average from a set of numbers
مثالها
We should average out the sales figures for the year.
ما باید میانگین بگیریم از ارقام فروش سال.
They need to average out the production numbers for the quarter.
آنها باید اعداد تولید را برای سه ماهه میانگین بگیرند.
