جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Onion
مثالها
I added chopped green onions to my Asian-inspired noodle dish.
من پیاز سبز خرد شده را به غذای نودل الهام گرفته از آسیایی خود اضافه کردم.
She accidentally grabbed the onion instead of the apple from the fruit bowl and took a crunchy bite.
او به طور تصادفی به جای سیب از کاسه میوه پیاز را برداشت و یک گاز ترد برد.
02
پیاز, شالوت
the bulb of an onion plant



























