جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
once more
مثالها
Let 's try the experiment once more.
بیایید آزمایش را یک بار دیگر امتحان کنیم.
Can you please explain that once more?
آیا میتوانید لطفاً آن را یک بار دیگر توضیح دهید؟
مثالها
Once more, submissions are due by noon, no exceptions.
بار دیگر، ارسالها باید تا ظهر انجام شود، بدون استثنا.
Once more, this door is for staff only.
یک بار دیگر، این در فقط برای کارکنان است.
03
یک بار دیگر, دوباره
used to show that a repeated outcome or behavior is predictable or typical
مثالها
The printer jammed once more, right before my deadline.
پرینتر دوباره گیر کرد، درست قبل از مهلت مقرر من.
The café raised prices once more, frustrating regulars.
کافه قیمتها را یک بار دیگر افزایش داد و مشتریان دائمی را ناامید کرد.
مثالها
The chaos ended, and order resumed once more.
هرج و مرج پایان یافت و نظم دوباره برقرار شد.
After repairs, the clock chimed once more.
پس از تعمیرات، ساعت یک بار دیگر به صدا درآمد.



























