جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Local time
01
زمان محلی, ساعت محلی
the standard time measured in a specific region
مثالها
He set his watch to local time after arriving in the new country.
او پس از رسیدن به کشور جدید، ساعتش را به زمان محلی تنظیم کرد.
She called her friend and remembered to check the local time to avoid calling too early or too late.
او به دوستش زنگ زد و یادش آمد که زمان محلی را چک کند تا از زنگ زدن خیلی زود یا خیلی دیر جلوگیری کند.



























