جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
last-minute
01
دقیقهنودی, لحظهآخری
happening or done at the last possible moment before a deadline or event
مثالها
He booked a last-minute flight to attend the wedding, hoping to find a good deal on the airfare.
او یک پرواز دقیقه نودی رزرو کرد تا در عروسی شرکت کند، با امید پیدا کردن یک معامله خوب برای بلیط هواپیما.
The last-minute changes to the project required everyone to work overtime to meet the new deadline.
تغییرات دقیقه نودی در پروژه نیاز داشت که همه برای رسیدن به مهلت جدید اضافه کار کنند.
