جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
unpünktlich
01
وقتنشناس
مثالها
Er ist oft unpünktlich zur Arbeit.
او اغلب بیوقت به سر کار میرود.
Sie wurde für ihr unpünktliches Verhalten kritisiert.
او به خاطر رفتار غیرمنظم خود مورد انتقاد قرار گرفت.
02
دیر



























