جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
lösen
01
حل کردن
مثالها
Ich löse die Aufgabe.
من تکلیف را حل میکنم.
Sie löst das Rätsel.
او معما را حل میکند.
02
شل کردن, باز کردن
مثالها
Ich löse den Knopf.
من دکمه را باز میکنم.
Wir lösen die Schraube.
ما شل میکنیم پیچ را.
03
خریدن (بلیط)
مثالها
Ich löse ein Ticket.
من یک تیکت را حل میکنم.
Sie löst eine Fahrkarte.
او یک بلیط سفر میخرد.



























